غزل مثنوی


1 - دریا نگاهت می کنم ساحل همینجاست
2 - مغرور می بینم ترا مشکل همینجاست
3 - دنیا برای من شبیه آرزو بود
4 - یک آرزوی خفته در این سمت و سو بود
5 - این خانه جای زندگیِ مختصر نیست
6 - یک تکیه گاه مطمئن بی دردسرنیست
7 - باید برای زندگی بار سفر بست
8 - از روی امواجِ خروشانِ خطر جَست
9 - قایق به قایق می روم شاید ببینی
10 - من را به چشم مشتری باید ببینی
11 - گل پونه های وحشی ام را باد می برد
12 - زیبایی خرداد را مرداد می برد
13 - می ترسم اینجا بی تو نا ایمن بمیرم
14 - یک لحظه با آرایش دشمن بمیرم
15 - باید بیایی از خدا پیمان بگیری
16 - هنگام رفتن بر سرم قرآن بگیری
17 - راضی نشو باور کنم یک لحظه حتی
18 - از دشمن بدخواه من فرمان بگیری
19 - رویای بارانی شدن کم کم اثر کرد
20 - تا قطره قطره اندک اندک جان بگیری
21 - با گام های خسته ات نزدیک تر کن
22 - این جاده را شاید در آن اسکان بگیری
23 - باید بیایی خانه را از نو بسازی
24 - این شاخه ی پژمرده را گلدان بگیری
25 - چشمان یوحنای شعرم خواب می دید
26 - خوابی برای دختر مهتاب می دید
27 - در خواب دیدم یکنفر بی تاب می گفت
28 - شعری برای مردن سهراب می گفت
29 - #محمد_منصوری

درباره ما


هم سرایی(اقتراح) نوعی سخن منظوم ِ مبتنی برمشارکتِ ذوق ها وقریحه ها حولِ یک اندیشه یا خیال شاعرانه است که ازسوی یک تن پیشنهادمی شود وبه فعالیتِ خلّاقانه ی جمعی می انجامد.به سخنی دیگر،این شیوه سخن، سُرایشی جمعی وهم خیالیِ گروهی با درونمایه ومضمونی یگانه است.


تمام حقوق برای سایت هم سُرایی محفوظ است. 1400