بیوگرافی
،صدیقه جـُر هستم با نام مستعار ساحل تنها،، از شهرستان زابل استان سیستان وبلوچستان در خانواده ای متوسط و مذهبی بدنیاآمدم،،، در انتشارات ماهواره تجربه چند کتاب مشترک را دارم و دو کتاب مستقل چه شد که در مسیرنوشتن افتادم، در کودکی از خواندن و شنیدن حروف موزون و غزل لذت می بردم و بزرگتر که شدم پدرم هر شب میگفت برایش چند صفحه از شاهنامه بخوانم و منکه خواندن شاهنامه برایم دشوار بود، گاهی سعی میکردم خودم چیزی اضافه کنم معلّم انشا در کلاس درسش از موسیقی واژه ها و اینکه کلمات جان دارندو تو که مینویسی خالق آنهایی حرف میزد از قطره های باران، رقص برگ ها د پاییز و موسیقی کلام را با سخنانش تشریح میکرد در خانواده مشوقم پدرم بود او برای خواندن داستان های حماسی وادارم میکرد تا هر شب چند صفحه ای را برایش بخوانم، دنیای کودکانه من هم پر از خنده و بازی و شیطنت بود.در خانه با دیگر بچه ها معلم بازی می کردیم، یکی معلم میشد و بقیه شاگرد، و هر دفعه هم من معلم انشا بودم از آن روز ها یک آرزو فقط برایم مانده و آن که نتوانستم درسم را ادامه بدهم و بعد هم مشغول خانه و بزرگ کردن فرزندانم شدم هنوزم که هنوزست یاد شب هایی میافتم که پدرم میگفت ازکتاب حسین کرد شبستری و شاهنامه برایم بخوان در سال نود و هشت پنجره ای دیگر برویم باز شد شدّت علاقه ام به شعر و شاعری خواندن غزل های حافظ مولانا و مثنوی معنوی مرا مانوس کرد. در کنار خانه داری خلاصه بنویسم. شادم . که عاشق شده و نیک بدانم من ذره ام زِ عشق هیچ ندانم همیشه سپاسگزار و شاکر خداوندمتعال بوده و هستم ای نام تو آرامش قلب های شکسته یادت نرود از دل این عاصی خسته هر دّم که قلم را زِ سر عشق کشیدم دلداده شد و از سر اخلاصکلامی بنوشته #صدیقه_جـُر
بیوگرافی
،صدیقه جـُر هستم با نام مستعار ساحل تنها،، از شهرستان زابل استان سیستان وبلوچستان در خانواده ای متوسط و مذهبی بدنیاآمدم،،، در انتشارات ماهواره تجربه چند کتاب مشترک را دارم و دو کتاب مستقل چه شد که در مسیرنوشتن افتادم، در کودکی از خواندن و شنیدن حروف موزون و غزل لذت می بردم و بزرگتر که شدم پدرم هر شب میگفت برایش چند صفحه از شاهنامه بخوانم و منکه خواندن شاهنامه برایم دشوار بود، گاهی سعی میکردم خودم چیزی اضافه کنم معلّم انشا در کلاس درسش از موسیقی واژه ها و اینکه کلمات جان دارندو تو که مینویسی خالق آنهایی حرف میزد از قطره های باران، رقص برگ ها د پاییز و موسیقی کلام را با سخنانش تشریح میکرد در خانواده مشوقم پدرم بود او برای خواندن داستان های حماسی وادارم میکرد تا هر شب چند صفحه ای را برایش بخوانم، دنیای کودکانه من هم پر از خنده و بازی و شیطنت بود.در خانه با دیگر بچه ها معلم بازی می کردیم، یکی معلم میشد و بقیه شاگرد، و هر دفعه هم من معلم انشا بودم از آن روز ها یک آرزو فقط برایم مانده و آن که نتوانستم درسم را ادامه بدهم و بعد هم مشغول خانه و بزرگ کردن فرزندانم شدم هنوزم که هنوزست یاد شب هایی میافتم که پدرم میگفت ازکتاب حسین کرد شبستری و شاهنامه برایم بخوان در سال نود و هشت پنجره ای دیگر برویم باز شد شدّت علاقه ام به شعر و شاعری خواندن غزل های حافظ مولانا و مثنوی معنوی مرا مانوس کرد. در کنار خانه داری خلاصه بنویسم. شادم . که عاشق شده و نیک بدانم من ذره ام زِ عشق هیچ ندانم همیشه سپاسگزار و شاکر خداوندمتعال بوده و هستم ای نام تو آرامش قلب های شکسته یادت نرود از دل این عاصی خسته هر دّم که قلم را زِ سر عشق کشیدم دلداده شد و از سر اخلاصکلامی بنوشته #صدیقه_جـُر
| کد مطلب | عنوان | تعداد بازدید | تعداد علاقه مندی |
|---|
| کد مطلب | عنوان | تعداد بازدید | تعداد علاقه مندی |
|---|
| عنوان | متن نظر | تاریخ درج نظر | تعداد بازدید |
|---|
| ردیف | نام دفتر | تعداد آثار | مدیریت |
|---|
| ردیف | کد اثر | عنوان اثر | تاریخ انتشار | مدیریت |
|---|
| ردیف | نام دفتر | تعداد آثار | مدیریت |
|---|
| ردیف | کد اثر | عنوان اثر | تاریخ انتشار | مدیریت |
|---|
درباره ما
هم سرایی(اقتراح) نوعی سخن منظوم ِ مبتنی برمشارکتِ ذوق ها وقریحه ها حولِ یک اندیشه یا خیال شاعرانه است که ازسوی یک تن پیشنهادمی شود وبه فعالیتِ خلّاقانه ی جمعی می انجامد.به سخنی دیگر،این شیوه سخن، سُرایشی جمعی وهم خیالیِ گروهی با درونمایه ومضمونی یگانه است.